سير نفوذ و انحراف در دولتهاي پس از انقلاب/ مکتب ایرانی و جمهوری ایرانی از یک آبشخورند!
محمد حسينزاده: بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با روی کار آمدن دولت موقت، انقلابیون در محک آزمایش قرار گرفتند، آنها که تا دیروز خود منتقد وضع موجود بودند، باید خود کشور را اداره می کردند و مسئولیت های حکومتی را که تازه داشت شکل می گرفت، بر عهده می گرفتند.
در سالهای اول قبل از انقلاب به دلیل نبود شناخت کامل در مردم به سیاسیونی که در معرض انتخاب بودند و ورود عده ای با چهره نفاق به عرصه های حکومتی، جریان های مختلف انحرافی سیاسی، عقیدتی، اقتصادی و... در کشور ظهور کردند.
دولت موقت و بعد از آن دولت بنی صدر به دلیل همین انحراف با مردم و اعتقادات و آرمانهایشان از سوی مردم به کنار گذاشته شد. از دولت شهید رجایی تا امروز دولت های مختلف با نگرش های سیاسی متفاوت بر سر کار آمدند که به دلیل مراقبت نكردن از جایگاه مسئولیت و حکومتی که مردم به آنها واگذار کرده اند یا از جانب شخص اول دولت و یا اطرافیان، فرصت برای سوء استفاده از قدرت و زاویه گرفتن از جریان اصیل مردمی و ایجاد جریان انحرافی در کنار آن به وجود آمده است. هر چند حضور جریان انحرافی نتوانسته است جهت گیری کلی کشور را عوض کند ولی در سرعت حرکت قطار انقلاب اسلامی خللی وارد کرده اند.
سازمان مجاهدین
جریانی که متهم اصلی حادثه انفجار نخست وزیری در هشت شهریور بود، در دل دولت شهید رجایی حضور داشت و با حرکت نفاق گونه، جایگاهی برای خود به دست آورد. این جریان توانست در دولت موسوی نيز چند وزارتخانه را تصاحب و با شخص نخست وزیر رابطه ای عمیق بر قرار كند. حضور این جریان در صحنهی اصلی دولت آقاي هاشمي رفسنجاني ادامه پیدا يافت تا زمانی که در دولت پس از آن، بار دیگر در مجلس و دولت بهصورت پررنگی نمایان شد. آلوده بودن این جریان به انحراف های عقیدتی و سیاسی در کنار مفاسد اقتصادی آن موجب شد اوج عناد و دشمنیاش را با کشور در فتنهی 88 نشان دهد.
کارگزاران سازندگی
با پایان جنگ و آغاز ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی، بحث اصلی کشور، سازندگی و رفع خسارت های ناشی از جنگ شد. دولت با گرفتن وام های مختلف از نهادهای بین المللی و اجرای سیاست های پولی آنها کشور را به سمت مشکلات اقتصادی عدیده ای سوق داد. نوع نگاه اقتصادی دولت سازندگی با نوع نگاه حضرت امام و رهبری انحرافی بارز داشت. تا جایی که مسئولین دولت سازندگی اشکارا بیان می داشتند که برای رشد و توسعه کشور ناچار باید محرومین و مستضعفان در زیر چرخ توسعه له شوند!
این نوع نگاه اقتصادی در خود دولت سبب ایجاد یک طبقهی جدید در تقسیم بندی سیاسی شد. تفکری مبتنی بر نگاه تکنوکرات ها که خود نام کارگزران را بر خود نهادند که حلقه ی اولیه اش را خانواده رییس جمهور وقت تشکیل می داد و بقیه وزيران و معاونان دولت هم حلقهی دوم را تشکیل دادند. صبغهی اصلی این جریان در سالهای اول اقتصادی بود، به طوري که در بیشتر پروژه های مهم اقتصادی کشور مانند بانک ها، دانشگاه آزاد، شرکت های هوایی و بهويژه در نفت حضوری فعال داشت.
اما زمان زیادی نگذشت که انحرافهاي اقتصادی جریان کارگزارن خود را نشان داد و غلامحسین کرباسچی شهردار وقت تهران، بهعنوان يكي از شاخصترين چهرههاي اين جريان به پای میز محاکمه کشیده شد.
با سیطرهی جریان كارگزاران بر شاهراه های اقتصادی کشور، خیز بعدی برای گرفتن مراکز فرهنگی برداشته شد. در این میان جریانی که بعدا اصلاحات نام گرفت با پشتیبانی اقتصادی کارگزاران توانست در انتخابات دوم خرداد 76 به پیروزی برسد و به اين ترتيب کارگزارانيها تسلط خود را بر وزارت خانه های اقتصادی کشور در دوران اصلاحات هم ادامه حفظ كردند.
گروه گرایی با محوریت خانواده شخص رییس جمهور در این دوره موجب شد اولین حزب دولت ساخته پس از انقلاب شکل بگیرد. حزبی که از همان ابتدا با زاویه گرفتن از جریان انقلاب هر روز بر طبل جدایی از مردم و رسواییاش بیشتر می کوبید. مهاجرانی که در دولت خاتمي توانست وزیر ارشاد شود و مهدی هاشمی رفسنجاني از جمله افراد مؤثر بر حزب كارگزاران بودند که امروز به دلیل جرايم متعدد به لندن گریخته اند.
دوم خرداد
دوره جريان موسوم به دوم خردادي تکمیل کنندهی جریان انحراف اقتصادی در دولت سازندگی در زمینه فرهنگی و سیاسی بود. بی و بند باری فرهنگی در این دوره با حضور مهاجرانی در رأس وزارت ارشاد شتاب زیادی گرفت و جریان انحرافی سیاسی هم با مدیریت حلقه کیان و مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری انحراف سیاسی را کلید زد. اصلی ترین گزینه جریان انحرافی که رهبری آن را اشخاصی مانند حجاریان بر عهده داشتند، ایجاد حاکمیت دوگانه در نظام جمهوری اسلامی بود. موضوعي که بارها در دوره اصلاحات با پیریزی ماجراهایی مانند قتل های زنجیره ای و کوی دانشگاه با بمباران تبلیغاتی روزنامه های زنجیرهای پیگیری شد و در سال های آخر دولت در قالب مجلس و لوایح دوقلو ادامه پیدا کرد و به شکست انجامید.
دومین حزب دولت ساخته در دولت خاتمی شکل گرفت و بیشتر اعضای دولت به عضویت آن در آمدند. حزب مشارکت در کنار سازمان مجاهدین بیشتر فتنه های دوران اصلاحات را رهبری می کردند.
جریان انحراف در اين دوره بیشتر ناشی از انحرافهاي فکری بود که محوریت آن را حلقهی کیان بر عهده داشت. این انحراف در عرصه سیاست بهويژه سیاست خارجي نمود ويژهاي داشت. قبول تعلیق فعالیت های هسته ای در کنار نامهی ذلت بار دولت وقت به کاخ سفید تنها نمونه هایی از اين جریان انحرافي بود. دیدارهای خاتمی با جورج سوروس و رهبری فتنه 88 نيز يكي ديگر از نقاط سياه كارنامه اين جريان انحرافي است.
جريان نفوذي منحرف
اقبال به محمود احمدی نژاد در دولت های نهم و دهم از سویی بخاطر شعار های انقلابی و دینیاش بود که سالها فراموش شده بود و از سوی دیگر ناامیدی از جریان های انحرافی دولت های قبل که دستشان برای مردم رو شده بود.
حركت رو به جلوي دولت نهم در زنده كردن گفتمان عدالت و خدمات و تغيير چارچوبهاي مديريتي از تحكم بر مردم تا نوكري آنها و احياي ادبيات انقلاب اسلامي و امام خميني در حوزه سياست خارجي، نمايش كارآمدي جريان اصولگرايي بود، بهطوري كه رهبر معظم انقلاب نيز بارها از زنده شدن اين رويكرد و خط خدمت در دولت تقدير و تأكيد كردند كه اين دولت، قطار انقلاب اسلامي را به ريل اصلي خود بازگرداند.
با اين حال، در دولت دهم اگرچه خط خدمت از سوي عناصر خدوم و اغلب وزيران متعهد دولت با شتاب پيگيري شد كه در نهايت منجر به اجراي بزرگترين طرح تاريخ اقتصاد كشور شد اما يك جريان نفوذي كه اتفاقاً در حوزه خدماترساني به مردم حضور مؤثري ندارد، شروع به حاشيهسازي و ايجاد مساله براي دولت با روشهايي مانند ايجاد تقابل ميان قوا و نهادهاي قانوني كشور، درگير كردن كشور به مسائل انحرافي و اعمال برخي رانتها و مفاسد اقتصادي كرد.
اگر در سال 88 شعار استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی از سوی فتنه گران سر داده می شد، طولی نکشید که همان کلام با رنگ و لعاب دیگری از سوی جریان نفوذي در دولت در قالب نظریه مکتب ایرانی تكرار شد.
نقطه هدف مکتب ایرانی و جمهوری ایرانی هر دو کنار گذاشتن اسلام از مناسبات جامعه بود و هر دو از یک آبشخور می نوشند و آنهم پر رنگ کردن نگاه ناسیونالیستی به جای نگاه دینی و ارزشی است. به همین منظور، همان طور که در زمان اصلاحات تخت جمشید قداست پیدا کرد، در اين دوره هم منشور کوروش همان نقش را بازی می کند.
خاتمي برای نفوذ خود در خارج از کشور سازمان گفتگوی تمدن ها را ایجاد کرد و جریان انحراف اکنون شورای ایرانیان خارج از کشور را بهوجود آورده است. رییس دفتر خاتمي با خانم های بازیگر نشست و برخاست می کند و رییس دفتر رییس جمهور در زمان دولت دهم همچنین.
جریانهای انحرافی مکمل هم عمل میکنند در مقابل نظام اسلامی
جریان های انحرافی در طول سالهای بعد انقلاب به تجربه نشان داده اند که مکمل هم عمل می کنند در مقابله با نظام اسلامی. در فتنه ی سال 88 سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در کنار جریان اصلاحات با محوریت حزب مشارکت و با همراهی برخي از اعضاي خانواده آقای هاشمی و حزب کارگزاران سازندگی در قدم اول قبل از انتخابات بهصورت هماهنگ اقدام به تخریب احمدی نژاد کردند و در قدم دوم و بعد از انتخابات همکلام و هم قدم با منافقین و ضد و انقلاب و سلطنت طلب به رکن اصلی نظام جمهوری اسلامی، یعنی ولایت فقیه حمله ور شدند.
نکتهی قابل تامل این است که جریان انحرافی که در دولت نهم در حاشیه بود و در دولت دهم توانست قدرت خود را بیشتر کند، در طول این سالها تقریبا هیچ واکنشی به جریان انحرافی تجدید نظر طلب دولت های قبلی و فتنه گران بعد انتخابات از خود نشان نداده و جریان فتنه هم نسبت به رهبر جریان انحرافی در دولت و اهداف و عملکردش واکنش جدی از خود نشان نداده است که گاه در پنهان و گاه در آشکار به تایید آنها هم پرداخته اند، چرا که جریان انحرافی در دولت فعلی هم همان هدف انها را دنبال می کند یعنی تضعیف ولایت فقیه!
تجربهی این سه دهه انقلاب اسلامی نشان داده که مردم بسیار با بصیرت تر از به ظاهر خواص عمل کرده اند و در حرکت رو به جلوی خویش معطل اشخاص نمی شوند و اگر در دوره ای به کسی اقبال نشان داده اند اقبال به جریان و تعبير رهبري اقبال به خط خدمت است نه شخص.
دشمنان همیشه در طول این سال ها به اشکال مختلف در صدد انحراف در حرکت عظیم مردم در جمهوری اسلامی بوده اند و چون هیچ وقت نتیجه نمی گرفتند، سرمایه گذاری خود را بر روی خواص جامعه انجام داده و هر چند توانسته اند خواصی را از جامعه اسلامی جدا کنند ولی نتوانستند حرکت جمهوری اسلامی را متوقف کنند.
نظرات شما عزیزان:
برچسب ها : سير نفوذ و انحراف در دولتهاي پس از انقلاب, مکتب ایرانی و جمهوری ایرانی از یک آبشخورند!, سازمان مجاهدین, کارگزاران سازندگی, دوم خرداد, جريان نفوذي منحرف, چهره نفاق, ,